-
م م م م ا
شنبه 6 شهریورماه سال 1389 03:51
فرقش با قبلش اینه که دیگه نیستیم هیچ مدرکی نیس که محکومت کنه همه چی تمیزه حکم دادگاه خفه کردنه یا خفه شدن و این خیلی سخت ارزشمنده خیلی سخت راست دست
-
صث
جمعه 5 شهریورماه سال 1389 03:55
قشظه ساخیهئ ششظششئعدخخ ثفشش نخدهئ آندرستند؟ راست دست
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 شهریورماه سال 1389 01:00
هیچی
-
من او/۳۹۳
پنجشنبه 28 مردادماه سال 1389 01:17
اوایل هروقت یکی مان به آن یکی خیره میشد.آن یکی سرش را پایین می انداخت. ما هه...هنوز تو اوایلیم راست دست
-
آره و اینا
سهشنبه 15 تیرماه سال 1389 03:13
زیاد فکر کردم نمیشه ینی اصن هیچ جوره تو یه ور. ور یه وره دیه! اینجوری راست دست
-
۰۳:۴۰
یکشنبه 30 خردادماه سال 1389 03:45
یک عدد پست! راست دست
-
چرت
چهارشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1389 15:13
دوست میگه بهت گفتم دشمن میگه میخاستم بهت بگم
-
قصه ی دل و عقل
یکشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1389 13:35
چپ دست: سلام اومدم بگم زنده ام! و هنوز درگیر!درگیر چیزی که خیلی از آدما درگیرش میشن و خیلی ها اصلا! به هرحال چیز جدیدی نیست یه قصه ی تکراری ولی سخت و تلخ که واقعا تهش معلوم نیست و درهم پیچیده است. قصه ای که تهش رو میدونی تا حدودی اما دلت نمی خواد باورش کنی شایدم که دلت نمیاد. یه قصه که پایانش مریضت کرده... واقعا...
-
میگوید باش پس همآنگاه میباشد !
یکشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1389 01:19
نمیدونسم آرامشه قبله طوفان که میگن چیه خدایا فلان راست دست
-
مددی نیست!
شنبه 11 اردیبهشتماه سال 1389 13:17
بسم الله القاصم الجبارین راست دست: آره..داشتم میگفتم... از آسمون ۲۰ قطره بارون بیاد دیوونشم از آسمون ۲۰هزار قطره بارون بیاد دیوونشم . . . خلاصه از هر وری از هرجای از هر چیزی هر عملی سر بزنه دیوونشم آخه آخه هیچی دیوونشم
-
شنیدی؟
جمعه 6 فروردینماه سال 1389 15:03
راست دست: شنیدی میگن خبر دارم یار میاد؟دلبر و دلدار میاد؟
-
۱۱ دقیقه بامداد آخرین بامداد جمعه سال و...
جمعه 28 اسفندماه سال 1388 01:16
راست دست: و این ینی اینکه خدا هنوز به منه بی لیاقت لطف ؛ ویژه ؛ داره آره
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 بهمنماه سال 1388 00:27
این یک پست جدید است! چ پ د س ت
-
حرف های من و راست دست!
چهارشنبه 9 دیماه سال 1388 00:02
راست دست: بسم الله القاصم الجبارین این پست محصول نوشتار خانوم چپ دست و ویرایش اینجانب است: چپ دست : سلام! نمیدونم هدفم ازین کار چیه!یه حسی بهم میگه کارم لوسه ولی یه حسه قوی تری دوست داره این کار و بکنه و چند نمونه از اس ام اس های من و راست دست جان رو اینجا بنویسه!!! یعنی ها من بی تقصیرم !! پس فردا نگین چه دختره لوسی...
-
the mobile set is off !!!!!!!!!
دوشنبه 7 دیماه سال 1388 12:35
راست دست: بسم الله القاصم الجبارین سلام... من بدم...من گندم...مزخرفم...عمرا لیاقت این همه خوبی رو ندارم...قدر نمیدونم..اصلا نمیدونم...خیلی برات کمم... اما نمیتونم...دیشب داشتم دیوونه میشدم...اس ام اس ها هم از ظهر قطع بود...مسنجر قطع بود...بلاگسکای باز نمیشد...داون ویت مانستروس ! داشتم بد دیوونه میشدم...شانس اوردم...
-
شب یلدا
سهشنبه 1 دیماه سال 1388 00:27
چپ دست: یــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلدا مبـــــــــــــارک!!!!!!! (هرکی فکر کنه من ندید بدید چیزی هستم که تازه یاد گرفتم....بده :دی!) پ.ن: راست دست ما به راه راست هدایت شده و مشغول امر شریف زدن خر می باشد! باشد که ما نیز واگیر کنیم که به ایام امتحانات نزدیک می شویم و ..(نیاز به توضیح اضافه نیست!!) ما...
-
یعنی اینقدر؟
سهشنبه 24 آذرماه سال 1388 18:56
چپ دست: شنبه هوا تاریک شده ساعت ۷ میرسم خونه خسته یه سلام زیر لبی میکنم میرم تو اتاقم یه کتاب با جلد قرمز رو میزمه... میرم جلو عنوانش رو میخونم: روش های غلبه بر افسردگی و رموز شاد زیستن خدایا! یعنی اینقدر تابلو شدم؟؟؟؟ پ.ن:ازت بدم میاد/ ازت بدم میاد/ ازت بدم میاد پ.ن ۲: یه وقت سوتفاهم نشه!با راست دست نبودم! پ.ن...
-
دوست
جمعه 20 آذرماه سال 1388 15:04
چپ دست سلام! یه ساختمون دقیقاً کنار ساختمان ما دارن میسازن؛دوساله؛یعنی دقیقاً از وقتی من تصمیم گرفتم وارد مرحله پیش دانشگاهی بشم!به این ها الهام شد که حیفه این خونه ی کنار خونه ی ما کلنگی بمونه و شبانه روزی اقدام به منهدم کردن و ساختن کردن.یعنی واقعا شبانه روزی!اتاق من هم نزدیک ترین مکان به محل احداث همون ساختمون بود...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 آذرماه سال 1388 18:36
چپ دست: سلام حرف خاصی نداشتم / همین طوری اومدم/همین طوری! کلا بیشتر کارای من همین طوریه! حرفهای زیادی تو کل روز پیدا میکنم که اینجا بگم ولی همش یادم میره! آدم وقتی محدود میشه آرزوهاشم به تدریج محدود می کنه که لااقل به همون ها هم برسه! چند سال پیش آرزوهای گنده! و دور و درازی داشتم اما تو این چند سال سطح توقعم رو آوردم...
-
یکی از سه شنبه های خدا!
سهشنبه 3 آذرماه سال 1388 22:32
راست دست: بسم الله القاصم الجبارین سلام شد عرض! خوبین؟خوبم! هه! مبحث امروزمون نقد و بررسی برنامه ۲۶آبان میباشد!!! بعد از کلی بد قولی کشت انواع علف ها و کاه و یونجه ها در زیرپای عزیز_ خانوم چپ دست از دور دست عطر آقای راست دست در هوای میرداماد و میدون مادر پیچید!!!!{من خودپسندم آیا؟!؟!؟! :دی} بعد ا ز سلام و عیلکی مختصر...
-
یک روز پر اتفاق!
شنبه 30 آبانماه سال 1388 11:42
چپ دست: سلام! ابتدا از چند نکته شروع می کنیم! ۱. راستش این پست پر محتوای آ آ آ چیزی نیس! به خدا هدفی نداره فقط جهت تست بوده که به خاطر فراموشکاریه اینجانب جا مونده!اونوقت قرار بود بجای همین آ آ آ این شعره باشه که قسمت نشد! در نتیجه اینو جای اون در نظر بگیرید !! که اگه نگیرید اصلا تمام تصورات و توهمات و .... شما از...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 آبانماه سال 1388 10:57
دنیا به هم نمی خورد... دنیا پر از حوادث گوناگون دنیا پر از وقایع رنگارنگ از مرگ ، از تولد از صلح ، جنگ. از جشن،ازجدایی از فتح ، از شکست هر لحظه صد هزار هزار اتفاق است این آرزوی کوچک ما نیر یک رویداد ساده است من خود،درست و راست نمیدانمش که چیست یک اشتیاق پاک؟ یک آرمان شیرین؟ یک هاله مقدس؟ یک عشق تابناک؟ از نوعِ نا مکرر...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 27 آبانماه سال 1388 19:54
aaa
-
به راستی!
پنجشنبه 7 آبانماه سال 1388 16:37
بسم الله القاصم الجبارین! راست دست: کامپیوتر چند وقت ترکید بود! ببشیت! امروز با رد شدنه ماشین عروسی که از جلوی یه مسجد که در حال برگزاری یک مراسم ختم بودن فهمیدم که آری! روزگار این چنین است! هام هام!
-
پس از اندی!
شنبه 2 آبانماه سال 1388 00:14
چپ دست: سلام خیلی وقت بود نیمده بودم حس اومدنم نداشتم! این آقای راست دست کامپیوترش ترکیده بود این بود که منم حس و حال اپ کردن نداشتم! آره! یه جمله میگم ببین میفهمی چی میگم؟ شد به یکی وابسته شی خیلیم شدید هیچ کاری هم نتونی بکنی بعد بدونی که این کارت آخر عاقبت نداره؟ یعنی کلن اگه بدونی یه کاری نتیجه نداره ولی الان خوشت...
-
درسم میاداااا....~!~
دوشنبه 20 مهرماه سال 1388 10:44
راست دست: بسم الله القاصم الجبارین ! سلام...من دارم درس میخونم...اما نه خوب!!!!!!!!!! چراااااا؟!؟!؟!؟!؟! این تنبلی بد جوری در رخنه گاهم رخنه کرده!!!!! ... من اصلا ازینا نیسم که پست شعری بزارمو اینا...ازونجا که کلا به هرچیزه زیبایی ارزش خاصی قائلم این شعرو مینویسم...! وقتی شنیدمش اساسی طلبه شدم بنویسمش ! با صدای پیانو...
-
وقتی که راست دست زیاد مینویسد!
شنبه 18 مهرماه سال 1388 15:39
راست داست: بسم الله القاصم الجبارین هه . . . سلام! آره دیه!!!!! مگه بده زیاد بنویسم؟! هم م؟! دیروز یه جای این سریاله یکی به یکی گفت ::: من کلا با پدیده ی ازدواج مشکل دارم! سری که درد نمیکنه رو چرا ببندی؟! : : : مسئله اینجاس!!!!! سری که درد میکنه چی؟ و سری که میمیره برا بیشتر درد کردن چی؟!؟!؟!؟!؟!؟! هه. . . وااالااا. ....
-
پست بی ریط!
چهارشنبه 15 مهرماه سال 1388 19:44
راست دست: بسم الله القاصم الجبارین! الان حال و هوام اصلا اونی نیست که نیست! یعنی خیلی دروغی ام! دارم سعی میکنم اون چیزی نباشم که به علاوه ی اون بشم و بشیم یه بمب انرژی منفی! ترجیح دادم یکم بیخیال شم تا حل شه! البت برا اولین باره! دارم امتحان میکنم! تا اینجاش که ناکارامد بوده! __ __ -- __ __ -- __ __ -- __ __ -- __ __...
-
حالا!!!!
دوشنبه 13 مهرماه سال 1388 11:10
راست دست: بسم الله القاصم الجبارین! سلام عرض میشه ! خوبین ؟ خوشین؟ سلامتین؟ اوضاع احوال بر وفق مراد میباشد آیا؟ . . . اول از همه من یه عذر خواهی کنم از همه به خاطر اینکه من کمتر مینویسم. . .آخه خیر سرم دانش پژوه هستمو کنکوری ! ! ! ! راستی من چرا اومدم بنویسم؟ ! هیچ خبری ندارم ! هام هام ! پ . ن : جدی نگیرن؟!!؟!؟!؟!؟!؟...
-
!
شنبه 11 مهرماه سال 1388 18:02
ما آقای راست دست را می خواهیم پی نوشت> حرفی که زدمو خیلی جدی نگیرین! آره! میخوام یه چیزی به تون معرفی کنم که نمیدونم میدونین یا نه من که تازه فهمیدم و خیلی ذوق کردم! من همه ی این حرفارو فینگیلیشی tayp کردم و این گوگل خیلی هوشمند برام فارسی کرد! دستش درست! http://www.google.com/transliterate/persian